پوریا
دوباره شب شد من یادت افتادم
نمیشه انگار از خواب تو پاشم
هم ازت شاکی هم دلتنگم واست
اونی که خواستم ته قصم تنها رفت
پشت پلکام اشکام شده بغض تو ی حرفام
هر کار کردم باشی اما گفتی میری هر بار
کی بلده همو مثه ما دیونه برگرد
نزار واقعی شه همه ترس هام
بیا که جات امنه وسط قلبم
بیا که بارونه هر شب شهرم
بیا که میدونی تا تهش هستم
تو باهام قهرشی بالم و بستن